انتقاد سازنده که میگن اینه - جوجه شیمیست شیمی کاربردی کامپیوتر اورکلاک

انتقاد سازنده که میگن اینه

بعداز مدت ها دوری وبلاگم رو آپ می کنم تغییرات زیادی دادم مخصوصا تو قالب وبلاگ نظر شما چیه قشنگ شده خب به نظر منکه بد از آب در نیومده به هر حال این اولین باره که خودم یه قالب درست کردم. چند روزی طول کشید اما ارزش داشت. توی این چند روز یاد گرفتم چطوری با نرم افزار Macromedia Dreamweaver کار کنم البته بازم یه کارای ناتموم مونده که بعدا میبینید.
دلم حصابی برای دانشگاه تنگ شده قبل از تموم شدن دانشگاه آرزوم این بود که هرچی زودتر تمومش کنم اما حالا نظرم عوض شده باید اعتراف کنم که قدر لحظه های دوران دانشجویی رو ندونستم . اگه انشا الله تو کنکور ارشد قبولشم تلافی همه سالهایی روکه قدرشو ندونستم در میارم.
با دوستم مهدی که اونهم شیمی خونده تصمیم داریم که حصابی درس بخونیم (البته بین خودمون بمونه کسی هم اینجا نیست که حرفامونو بشنوه من از این تصمیم ها زیاد گرفتم اما .....کو حرکت )

راستی از شما هم ممنونم که برام نظراتتون رو گذاشتید من هم عوضش براتون دعا می خونم ( الهی که وبلاگتون سایت بشه )

تا کور شود هر آنکه نتواند دید
اینو که دیدید بی دلیل ننوشتم حتما یه علتی داره که.... علتش و نپرسید!!.....اصلا و عبدا نمیگم!!!
وای وای وای ... نمیدونی که چی شده ... یه نفر ( البته من واحد شمارش گاو رو نمیدونم به بزرگی خودتون ببخشید ) که خیلی هم بی ادب و بددهنه تو قسمت نظرات یه حرفای بدی زده اه.. اه.. اه.. یکی نیست بگه اخه *** تو اگه خیلی وبلاگ نویسی خوب لینک خودت و بزار تا ببینیم شاید یه چیزایی هم از شما یاد گرفتیم . البته من خیلی هم خوشحال می شم که ازمن انتقاد بشه اما ایشون به جای راهنمایی یا انتقاد هرچی ازدهنش دراومده زده روی کیبورد .الهی جز جیگر شی الهی ..... مودم کامپیوترت بسوزه دیگه نتونی کانکت شی!!!!!

عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد
اینم که میبینید نوشتم اینهم دلیل داره مطمئن باشید دیگه دلییل این یکی رو دیگه نمیگم مگه خوابشو ببینید که بگم !!!!
خب ... حالاکه .. ایییییییییییییییینقدر التماس میکنید میگم خوب میدونید چیه اون ( خنگه همون دیگه اه ... منظورم همونیه که اون حرفهای زشت و نوشته ) می خواست با حرفهاش کاری کنه که من نا امید بشم آما حالا چی شده ..... دیکه قضاوت رو میسپرم به خودتون
چی ... نه من نمیتونم.. نه .. .. یعنی میگی که ID اونو بدم به شما که حالشو بگیرید نه این کار خوبی نیست نه .. من ایدی شو نمیگم dj_bombabomba اگه هم بخواهید می تونید برید تو بخش نظرات یادداشت قبلیم و ببینید که چه ها که به ما (یعنی به من که اااییییینقده بچه با حال زرنگ مشنگ قشنگی هستم ) نسبت نداده اند وچه ظلم هایی که به ما نکرده اند این قماش بی ادب .... الهی که زنبور نوکه انگشت تو نیش بزنه دیگه نتونی حرف بد تایپ کنی ...... الهی....رحمت و عزت و نعمتت را بر جامعه اسلام نازل فرما!!! چی شد .. ببخشید مثل اینکه قاطی کرم یه لحظه با نماز جمعه عوضی گرفتم

کمی دلم خنک شده اما هنوز داغ 60000 درجه کلوین

منو ببخشید که سرتون و درد آوردم ازاین به بعد باید قرص استامینوفن بخرید چو ن دیگه می خوام تند تند وبلاگم رو آپ کنم

عطاالله پناه یاب ::: چهارشنبه 86/5/31::: ساعت 3:58 صبح

شما چه نظری دارید: نظر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

منبع واقعی حیات
بهار 89 مبارک
من هم مقاله دار شدم
درد سر پایان نامه
ترم 2
نمایشگاه کتاب تهران
NANSULATE اولین سمینار کلاسی من در مقطع کارشناسی ارشد
چند جمله روحیه بخش
دانشگاه خلاف انتظار
عبور از هفت خوان رستم
قبول شدم قبول شدم
[عناوین آرشیوشده]

[ کمیل پسر زیاد گفت : امیر المؤمنین على بن ابى طالب ( ع ) دست مرا گرفت و به بیابان برد ، چون به صحرا رسید آهى دراز کشید و گفت : ] اى کمیل این دلها آوند هاست ، و بهترین آنها نگاهدارنده‏ترین آنهاست . پس آنچه تو را مى‏گویم از من به خاطر دار : مردم سه دسته‏اند : دانایى که شناساى خداست ، آموزنده‏اى که در راه رستگارى کوشاست ، و فرومایگانى رونده به چپ و راست که درهم آمیزند ، و پى هر بانگى را گیرند و با هر باد به سویى خیزند . نه از روشنى دانش فروغى یافتند و نه به سوى پناهگاهى استوار شتافتند . کمیل دانش به از مال است که دانش تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان . مال با هزینه کردن کم آید ، و دانش با پراکنده شدن بیفزاید ، و پرورده مال با رفتن مال با تو نپاید . اى کمیل پسر زیاد شناخت دانش ، دین است که بدان گردن باید نهاد . آدمى در زندگى به دانش طاعت پروردگار آموزد و براى پس از مرگ نام نیک اندوزد ، و دانش فرمانگذارست و مال فرمانبردار . کمیل گنجوران مالها مرده‏اند گرچه زنده‏اند ، و دانشمندان چندانکه روزگار پاید ، پاینده‏اند . تن‏هاشان ناپدیدار است و نشانه‏هاشان در دلها آشکار . بدان که در اینجا [ و به سینه خود اشارت فرمود ] دانشى است انباشته ، اگر فراگیرانى براى آن مى‏یافتم . آرى یافتم آن را که تیز دریافت بود ، لیکن امین نمى‏نمود ، با دین دنیا مى‏اندوخت و به نعمت خدا بر بندگانش برترى مى‏جست ، و به حجّت علم بر دوستان خدا بزرگى مى‏فروخت . یا کسى که پیروان خداوندان دانش است ، اما در شناختن نکته‏هاى باریک آن او را نه بینش است . چون نخستین شبهت در دل وى راه یابد درماند و راه زدودن آن را یافتن نتواند . بدان که براى فرا گرفتن دانشى چنان نه این در خور است و نه آن . یا کسى که سخت در پى لذت است و رام شهوت راندن یا شیفته فراهم آوردن است و مالى را بر مال نهادن . هیچ یک از اینان اندک پاسدارى دین را نتواند و بیشتر به چارپاى چرنده ماند . مرگ دانش این است و مردن خداوندان آن چنین . بلى زمین تهى نماند از کسى که حجّت بر پاى خداست ، یا پدیدار و شناخته است و یا ترسان و پنهان از دیده‏هاست . تا حجّت خدا باطل نشود و نشانه‏هایش از میان نرود ، و اینان چندند ، و کجا جاى دارند ؟ به خدا سوگند اندک به شمارند ، و نزد خدا بزرگمقدار . خدا حجتها و نشانه‏هاى خود را به آنان نگاه مى‏دارد ، تا به همانندهاى خویشش بسپارند و در دلهاى خویشش بکارند . دانش ، نور حقیقت بینى را بر آنان تافته و آنان روح یقین را دریافته و آنچه را ناز پروردگان دشوار دیده‏اند آسان پذیرفته‏اند . و بدانچه نادانان از آن رمیده‏اند خو گرفته . و همنشین دنیایند با تن‏ها ، و جانهاشان آویزان است در ملأ اعلى . اینان خدا را در زمین او جانشینانند و مردم را به دین او مى‏خوانند . وه که چه آرزومند دیدار آنانم ؟ کمیل اگر خواهى بازگرد . [نهج البلاغه]

>>بازدید های وبلاگ <<

بازدید امروز: 19

بازدید دیروز: 5

کل بازدید :107140

>>اوقات شرعی <<

اوقات شرعی

>> درباره خودم <<